عاشقانه ها

نوشته هایی برای بهترین همسر دنیا

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۵/۲۷
    Lady

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۷
مرداد

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر


حرف‌هام رو قراره بذارم برای وقت دیگه

این رو میذارم اینجا

چیزی که گوش می‌دادم. به یادش.

Lady

۱۳
مرداد

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر


گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را

تا زودتر از واقعه گویم گله‌ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را

پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست

بس که گره زد به گره حوصله‌ها را

یک بار هم ای عشق من، از عقل میندیش

بگذار که دل حل کند این مسئله‌ها را



وقتی این سریال رو می‌دیدم، یاد خودمون می‌افتادم...

۱۲
مرداد

هشت ساله بودم!

هشت ساله بودم و عاشق خیره شدن به منظره ی شهر، به خیابان ها، به شنیدن صدای بوق ماشین ها..به گذر عمر!

چه فرقی داشت لب جوی نشستن با گذر ماشین ها را از خیابان دیدن؟

 هشت ساله بودم!

هشت ساله بودم و تورا دیدم که به سمتم می آیی.

درست رو به رویم نشستی

پاره کاغذی را به سمتم گرفتی و گفتی: "بنویس"!

و من متحیر از لحن آمرانه ی تو، گفتم چه بنویسم؟

...

هشت ساله بودم و صادق!

و نوشتم، اسم کسی را...

"ضمیر مفرد مخاطب"

ده ساله بودی و عاشق!

و نوشتی "تو"

و آن روز چیزی در من طلوع می کرد. چیزی ورای احساسات کودکانه ام!

طلوعی از جنس عشق

عشقی که لحظه های پر از فراز و نشیب پشت سر گذاشت.

طلوعی که اکنون پس از چهارده سال هنوز به آن باور دارم و عمیقا آن را میپرستم...

هشت ساله بودم!

  • مه تاب